بالش بارداری معجزهگر برای مادران شگفتانگیز
میلاد بعد از یک روز کاری طاقتفرسا، در حال ورق زدن کتابی درباره مراقبت از مادران باردار بود. تازه به فصل “اهمیت خواب برای سلامت مادر و جنین” رسیده بود که همسرش، سارا، از اتاق خواب صدایش زد.
– میلاد… خوابم نمیبره…
میلاد با عجله به اتاق رفت و دید که سارا، مثل چند شب گذشته، مدام از این پهلو به آن پهلو میشود. بالش زیر سرش را چپ و راست میکرد و مثل مجسمهی درماندهای در حال تجدیدنظر درباره جای خوابش بود.
– باز چی شده عزیزم؟
سارا خسته و کلافه جواب داد:
– نمیتونم راحت بخوابم. یه بالش میذارم زیر شکمم، یکی پشت کمرم، یکی بین پاهام… آخرشم هیچی! کمرم درد میکنه، انگار بچه هم کلافه شده چون مدام لگد میزنه!
میلاد به فکر فرو رفت. همکارش که تازه بچهدار شده بود گفته بود دکتر به همسرش بالش بدن پیشنهاد کرده و معجزه کرده بود. همان لحظه میلاد گوشیاش را برداشت و تصمیم گرفت فردا صبح به فروشگاه کالای خواب “آرام” برود.
فردای آن روز در فروشگاه آرام
فروشگاه کوچک اما دنجی بود؛ ملافهها و بالشهای رنگارنگ، مثل شکلاتهای مغازهی قدیمیها، دل هر آدم خستهای را میبرد. آقای آرام که خودش مثل اسمش چهرهای آرام و مهربان داشت، از پشت پیشخوان بلند شد و با لبخند به میلاد گفت:
– بفرمایید آقا! چه کمکی از دست من برمیاد؟
میلاد که از بیخوابی شب گذشته سارا خسته به نظر میرسید، جواب داد:
– آقا، همسرم بارداره و شبها نمیتونه بخوابه. دکتر بهمون بالش بدن رو پیشنهاد کرده. اینجا دارید؟
آقای آرام نگاهی به او انداخت و سری به نشانه تایید تکان داد:
– بهترین انتخاب رو کردید آقا. بالشهای بدن که به بالش بارداری هم معروفه طوری طراحی شدن که از کمر، شکم و پاها پشتیبانی میکنن و باعث میشن بدن مادر تو بهترین حالت ممکن قرار بگیره. وقتی بدن راحت باشه، فشار از روی کمر برداشته میشه، جریان خون بهتر میشه و این یعنی یه خواب عمیق و باکیفیت.
– خب این خواب خوب، برای جنین هم تاثیری داره؟
آقای آرام با لبخندی که انگار این سوال را بارها شنیده بود، پاسخ داد:
– بله، دقیقاً! خواب باکیفیت مادر باعث میشه هورمون رشد جنین بهتر ترشح بشه و سیستم عصبیاش به درستی رشد کنه. ضمن اینکه وقتی مادر آرامش داره، سطح استرسش پایین میاد و همهی اینا روی سلامتی خودش و جنین تاثیر مثبتی داره.
میلاد بعد از شنیدن این حرفها قانع شد. آقای آرام یک بالش بزرگ و نرم به او داد. بالش شبیه مار غولپیکری بود که دور بدن پیچیده میشد.
معجزهی بالش بدن
همان شب، میلاد بالش را کنار سارا گذاشت و مثل یک متخصص، مراحل استفاده از بالش را توضیح داد:
– اینو بغل کن، یه طرفشو بذار زیر شکمت، اون یکی سرشو بین پاهات و یه قسمت هم زیر کمرت. راحت شدی دیگه؟
سارا با تعجب خندید:
– چه راهنماییای میکنی! انگار از دانشگاه بالششناسی مدرک گرفتی!
نیم ساعت بعد، میلاد داشت به معجزهای که جلوی چشمش اتفاق افتاده بود، نگاه میکرد: سارا، که شبهای قبل مثل پاندول ساعت به این طرف و آن طرف میچرخید، حالا مثل پرنسسی آرام و بیصدا خوابیده بود.
صبح روز بعد، سارا با چهرهای شاد و سرحال از اتاق بیرون آمد و به میلاد که داشت چای میخورد گفت:
– نمیدونی چه حس خوبی دارم! انگار یه سال خوابیدم. کمرم هم اصلاً درد نمیکنه.
میلاد خندید و زیر لب زمزمه کرد:
– بالاخره خودم هم میتونم راحت بخوابم.
از آن روز به بعد، سارا هر شب با بالش بدنش به خواب میرفت و میلاد هم با خیال راحت، دیگر نگران بیخوابیهای همسرش نبود. بچه هم، انگار که خانهاش دوباره گرم و نرم شده باشد، دیگر شیطنتهای نصفشبش را کنار گذاشته بود.
گاهی راه حلهای بزرگ، در یک بالش نرم و ساده خلاصه میشوند…