تمامی مقالات

بهبود کیفیت خواب با تغییراتی ساده در اتاق خواب

بهبود کیفیت خواب با تغییراتی ساده در اتاق خواب

بهبود کیفیت خواب با تغییراتی ساده در اتاق خواب

تغییراتی کوچک برای خوابی عمیق

صبح یک روز کاری، میلاد با چهره‌ای خسته و چشم‌هایی نیمه‌باز وارد دفتر شد. کتش را روی صندلی انداخت و خمیازه‌ای کشید که نیمی از همکارانش صدایش را شنیدند. اما چیزی که بیشتر توجهش را جلب کرد، آرام بود؛ همکار همیشه خوش‌اخلاقش که با انرژی و لبخند داشت پرونده‌ها را مرتب می‌کرد.

میلاد با حالتی متعجب گفت: «آرام، تو همیشه این‌قدر پرانرژی‌ای یا فقط می‌خوای ما رو ضایع کنی؟!»

آرام خندید و گفت: «نه بابا، فقط خوب خوابیدم! تازه صبح زود بیدار شدم و قبل از اومدن به شرکت حتی یه پیاده‌روی کوچیک هم کردم.»

میلاد با تعجب ابروهایش را بالا انداخت: «خوب خوابیدی؟ یعنی واقعاً دیشب خوابیدی؟ من تا صبح مثل گوله استرس غلت زدم. تو چطور می‌تونی اینقدر خوب بخوابی؟»

آرام که انگار منتظر چنین سوالی بود، صندلی‌اش را نزدیک‌تر کشید و گفت: « راستش میلاد، یه زمانی منم وضعم مثل تو بود. شب‌ها فقط غلت می‌زدم و صبح‌ها خسته‌تر از شب قبل بیدار می‌شدم. ولی یه روز تصمیم گرفتم که اتاق خوابم رو درست کنم. حالا هر شب مثل یه نوزاد می‌خوابم. باور کن، معجزه می‌کنه!»

میلاد با کنجکاوی گفت: «چه تغییراتی؟ حتماً یه داستان پیچیده پشت این معجزه هست.»

آرام با لبخند شروع کرد: «اصلاً پیچیده نیست. اولین کارم این بود که اتاق رو خلوت کردم. قبلاً همه‌جا پر از وسایل اضافه بود. لباس‌هایی که رو صندلی تلنبار شده بودن، کتاب‌هایی که روی میز رها کرده بودم، و حتی جعبه‌های بی‌ربط که زیر تخت جمع شده بودن. همه رو برداشتم و اتاق رو خلوت کردم. حالا وقتی وارد اتاق می‌شم، حس می‌کنم ذهنم هم خلوت شده.»

میلاد سری تکان داد و گفت: «خب، این منطقیه. دیگه چی کار کردی؟»

آرام ادامه داد: «بعدش رفتم سراغ نور اتاق. قبلاً یه پرده نازک داشتم که نصف شب نور خیابون رو می‌ریخت تو اتاق. یه پرده ضخیم گرفتم که نور مزاحم رو کامل بگیره. ولی صبح که می‌شه، به‌خاطر یه شکاف کوچیک، یه مقدار نور طبیعی وارد اتاق می‌شه و کمک می‌کنه راحت‌تر بیدار بشم.»

میلاد کمی به فکر فرو رفت: «عجب، شاید باید منم به نور اتاقم توجه کنم. چی دیگه؟»

آرام گفت: «یه نکته خیلی مهم دیگه هم دماست. قبلاً یا از گرما عرق می‌کردم یا از سرما می‌لرزیدم. یه دماسنج ساده خریدم و حالا دمای اتاق رو بین ۱۹ تا ۲۱ درجه نگه می‌دارم. نه خیلی گرم، نه خیلی سرد. پتو و ملحفه‌ای که استفاده می‌کنم هم نرم و متناسب با فصل هستن.»

میلاد لبخندی زد: «تو که دیگه چیزی جا نذاشتی! بگو ببینم، آخرین تغییر چی بوده؟»

آرام گفت: «یه چیز کوچیک ولی خیلی مهم: بوی خوش! من به تازگی برای خودم و همسرم بالشی تهیه کردم که دارای رایحه آرامش بخشه بالش بابونه و بالش لاوندر، بویی که این بالش ها دارن انگار به مغزت فرمان استراحت می‌ده. خواب راحت‌تری داریم و صبح‌ها پرانرژی‌تر بیدار می‌شیم.»

میلاد که حالا انگار ایده‌های تازه‌ای برای اتاقش پیدا کرده بود، با هیجان گفت: «باید همه اینا رو امتحان کنم. امشب شروع می‌کنم! امیدوارم فردا صبح به اندازه تو انرژی داشته باشم.»

آرام با خنده گفت: «منتظر گزارشت هستم. ولی مطمئن باش، اگر این تغییرات رو اجرا کنی، دیگه هیچ‌وقت از کم‌خوابی شکایت نمی‌کنی!»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *