تمامی مقالات

روش‌های بهبود خواب برای کسانی که شب‌ها بیدار می‌شوند

روش‌های بهبود خواب برای کسانی که شب‌ها بیدار می‌شوند

روش‌های بهبود خواب برای کسانی که شب‌ها بیدار می‌شوند

داستان: شب‌های بیداری و نصیحت‌های آرام

میلاد، وسط شب از خواب پرید. باز هم همان داستان همیشگی! ساعت دو نیمه‌شب بود و چشم‌هایش مثل دو چراغ برق روشن. با خودش گفت: «چرا من نمی‌تونم یه خواب درست و حسابی داشته باشم؟» بعد هم دست به موبایل برد تا توی شبکه‌های اجتماعی سرک بکشد.

صبح روز بعد، با چشمانی پف‌کرده و حالی شبیه کسی که هفت شبانه‌روز نخوابیده، به کافه رفت. دوستش آرام آنجا منتظرش بود. آرام همیشه آرام بود (اسمش بی‌دلیل آرام نبود!)، انگار خواب خوب بخشی از وجودش بود.

میلاد آهی کشید و گفت: «آرام، چیکار کنم؟ با این که هم تشک طبی فنری نرم دارم و هم از بالش طبی استفاده می‌کنم بازم هر شب بیدار می‌شم، خوابم پریشونه. فکر کنم دیگه باید با خواب خداحافظی کنم!»

آرام لبخندی زد و گفت: «نخیر آقا، لازم نیست با خواب خداحافظی کنی. فقط باید چند تا تغییر کوچیک بدی.»

میلاد با حالتی بی‌حوصله گفت: «مثلاً چی؟»

آرام جرعه‌ای از قهوه‌اش نوشید و گفت: «ببین، چند تا نکته هست که خیلی‌ها نمی‌دونن. مثلاً،

  1. ساعت خواب ثابت: هر شب در یک ساعت مشخص بخوابی و هر صبح هم همون موقع بیدار بشی، حتی آخر هفته‌ها. این باعث می‌شه بدنت یه ریتم پیدا کنه.
  2. دوری از نور آبی: موبایل و تبلت و لپ‌تاپ رو حداقل یه ساعت قبل خواب خاموش کنی. این نور مغز رو فریب می‌ده که فکر کنه هنوز روزه.
  3. محیط خواب آروم: یه اتاق تاریک و خنک خیلی مهمه. یه تاریکی مطلق و هوای خنک انگار به مغز می‌گه: «بخواب دیگه!»
  4. یه فعالیت آروم‌کننده: قبل خواب کتاب بخونی یا یه موسیقی ملایم گوش بدی. به جاش، اخبار یا سریال‌های هیجان‌انگیز رو بذار برای روز.
  5. از کافئین دوری کن: چای و قهوه رو حداقل بعد از عصر کنار بذار. کافئین بیشتر از چیزی که فکر می‌کنی تاثیر داره.
  6. یه لیست کارا بنویس: اگه فکرت مشغوله، قبل خواب یه دفتر بردار و هر چی تو ذهنت هست بنویس. اینجوری دیگه فکر و خیال نمی‌ذاره بیدار شی.»

میلاد با چشمانی بازتر از قبل گفت: «واقعاً؟ یعنی اگه این کارا رو کنم، دیگه بیدار نمی‌شم؟»

آرام خندید و گفت: «یه شبه معجزه نمی‌شه، ولی اگه اینا رو ادامه بدی، کم‌کم نتیجه‌شو می‌بینی.و از همه‌ تر فراموش نکن که یک روز خوب از شب قبل شروع میشه. »

چند هفته بعد، میلاد دوباره به کافه رفت. این بار، چشمانش شفاف‌تر و لبخندش واقعی‌تر بود. آرام گفت: «دیدی گفتم؟ فقط یه ذره صبر می‌خواست!»

میلاد قهوه‌اش را جرعه‌ای نوشید و گفت: «آره، و البته یه دوست خوب که یادم بندازه چطور می‌تونم بهتر بخوابم.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *