راز بیداریهای شبانهی کوچولوی ما
میلاد همیشه فکر میکرد سختترین بخش پدر شدن، تعویض پوشک در تاریکی مطلقه. اما واقعیت خیلی زود بهش نشون داد که ماجرا فقط به بوی پوشک و لالایی ختم نمیشه.
نینی کوچولوشون هر شب، دقیقاً سر ساعت ۲:۳۰، با گریهای از خواب میپرید که آدم فکر میکرد زلزله شده. میلاد و همسرش با چشمهای قرمز و موهای ژولیده، میدویدن سمت تخت کوچولو. یکی شیشه شیر میداد، اون یکی پوشک چک میکرد. گاهی هم لالایی میخوندن با صدایی که بیشتر شبیه ناله بود تا آهنگ.
اما مشکل حل نمیشد. هر شب همین بساط بود.
یه شب، مامانبزرگ اومد چند روزی بمونه و کمک کنه. اولین شب که نینی دوباره بیدار شد، مامانبزرگ فقط یه نگاه بهش انداخت، دست گذاشت روی پیشونی و گفت:
«ای وای! این بچه داره میپزه! ببین سرش خیس عرقه… معلومه از گرما نمیتونه بخوابه.»
میلاد و همسرش با تعجب نگاهش کردن. مامانبزرگ، لحاف کوچولوی رنگارنگ رو برداشت، تکون داد و گفت:
«این سنگینه براش، بچه کوچیک که لحاف سنگین نمیخواد! اینا باعث میشن عرق کنه، بیدار شه، گریه کنه.»
فردای اون روز، میلاد با چشمهایی که معلوم بود چند شبیه خوب نخوابیده، رفت سراغ یه فروشگاه کالای خواب. فروشنده، مردی خوشبرخورد به اسم آرام، از پشت پیشخوان بلند شد و با لبخند گفت:
«بهنظر میاد چند شبه خوب استراحت نکردی درسته؟»
میلاد آهی کشید و گفت:
«راستش بله من به تازگی پدر شدم و شب بیداری هامون شروع شده.»
آرام سری تکون داد و گفت:
«مبارک باشه من چه کمکی میتونم بهتون بکنم؟»
میلاد گفت:
«راستش فکر میکنیم علت بیخوابیهای دخترمون لحاف پتویی بود که ازش استفاده میکردیم. الان اومدم یه لحاف مناسب نوزاد بخرم.»
آرام یه لحاف کوچولو از قفسه برداشت و گفت:
«این یکی رو امتحان کن. نه خیلی گرمه، نه خیلی سبکه. الیافش جوریه که هوا راحت ازش رد میشه، بچه عرق نمیکنه. پارچهش هم نرم و طبیعیه، مخصوص پوست حساس نوزاد در واقع ضد حساسیت و آنتی باکتریال هم هست..»
بعد، در حالی که لحاف رو تا میکرد، اضافه کرد:
«مهمترین چیز برای خواب نوزاد، احساس آرامشه. اگه بدنش راحت باشه، خوابش هم راحتتر میشه.»