تمامی مقالات

از درد گردن تا خواب عمیق: داستان بالش میکروژل

بالش میکروژل

از درد گردن تا خواب عمیق: داستان بالش میکروژل

در یک بعدازظهر پاییزی، آرام و میلاد روی نیمکت پارک نشسته بودند و با لیوان‌های قهوه‌ی گرمشان از هوای خنک لذت می‌بردند. میلاد که چشمانش کمی پف‌کرده به نظر می‌رسید، خمیازه‌ای کشید و گفت:

— «دیشب اصلاً خواب خوبی نداشتم. هر جور که بالشمو گذاشتم، گردنم درد گرفت. صبحم که بیدار شدم، احساس می‌کردم بیشتر خسته‌ام تا سرحال!»

آرام با لبخندی مرموز نگاهش کرد و گفت:

— «بالشتو عوض نکردی هنوز؟ من یه بالش جدید خریدم، پُر شده با الیاف میکروژل… اصلاً یه دنیای دیگه‌ست!»

میلاد کمی جا خورد:
— «میکروژل؟ این دیگه چیه؟ اسمش شبیه چیزای آزمایشگاهیه!»

آرام خندید و شروع کرد به توضیح دادن:

— «آره، اسمش یه‌کم علمی‌طور به نظر میاد ولی واقعاً معجزه‌ست. این الیاف، بافتی شبیه به پر دارن، خیلی نرم و سبک، ولی بر خلاف پر، آلرژی‌زا نیستن. یعنی هم حس لطیف بالش‌های پر رو داری، هم خیالت راحته که پرز یا گرد و خاک اذیتت نمی‌کنه.»

میلاد با دقت گوش می‌داد، کمی سرش را تکان داد و گفت:

— «خب این که خوبه، من خودم آلرژی فصلی دارم. بالش‌های قدیمی‌مم انگار بیشتر اذیتم می‌کنن.»

آرام ادامه داد:

— «دقیقاً. تازه چون میکروژل هوا رو بهتر از پنبه یا فوم رد می‌کنه، همیشه خنکه. دیگه خبری از برعکس کردن بالش وسط خواب نیست! خود بالش هم به خوبی شکل سرتو می‌گیره و وقتی از روش بلند می‌شی، دوباره به حالت اولش برمی‌گرده. نه خیلی سفت، نه خیلی شل… یه تعادل فوق‌العاده.»

میلاد لبخندی زد:

— «همیشه فکر می‌کردم بالش، بالش دیگه‌ست. ولی الان انگار دارم بهش مثل یه وسیله مهم فکر می‌کنم!»

آرام با خنده گفت:

— «همینه که می‌گم. یه بالش خوب، کیفیت خوابتو عوض می‌کنه. من از وقتی این بالش میکروژل رو گرفتم، دیگه صبحا با درد گردن بیدار نمی‌شم و روزمو خیلی سرحال‌تر شروع می‌کنم.»

میلاد قهوه‌اش را یک جرعه نوشید و گفت:

— «باشه، قانعم کردی. امشب می‌رم یه بالش میکروژل می‌گیرم. بالاخره وقتشه یه کاری واسه خواب خودم بکنم.»

آرام سرش را تکان داد و لبخند زد:

— «به دنیای خواب راحت خوش اومدی!»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *