خرید پتو سبک برای روزهای گرم
میلاد با خمیازه ای کشدار، چشمانش را باز کرد. نگاهی به همسرش که آرام در خواب بود انداخت و لبخندی زد. اما این لبخند، با یادآوری خواب ناآرام شب گذشته، محو شد. پتو، سنگین و گرم، مثل یک کوره کوچک او را در آغوش گرفته بود و هر چه تلاش کرد، نتوانست خواب راحتی را تجربه کند.
“عزیزم، بیدار شو” میلاد با صدایی آرام همسرش را صدا زد. “باید امروز یه پتو جدید بخریم. این پتو دیگه داره کلافهام میکنه. خیلی سنگینه، خیلی گرمه، اصلا مناسب این هوا نیست.”
همسرش با چشمانی نیمه باز گفت: “آره راست میگی، منم دیشب خیلی اذیت شدم. فکر کنم وقتشه یه پتو سبکتر و خنکتر بخریم.”
میلاد با انرژی بیشتری گفت: “دقیقا! امروز میریم یه پتوی خوب و باکیفیت میخریم. من دیگه نمیتونم این وضعیت رو تحمل کنم.”
بعد از خوردن صبحانه، میلاد و همسرش راهی بازار شدند. بعد از گشت و گذار در چند مغازه، بالاخره به یک فروشگاه کالای خواب رسیدند. ویترین مغازه پر از پتوهای رنگارنگ و متنوع بود. میلاد با دقت به پتوها نگاه کرد و به همسرش گفت: “فکر کنم اینجا بتونیم پتوی مورد نظرمون رو پیدا کنیم.”
آنها وارد مغازه شدند و با فروشندهای خوشرو به نام آرام روبرو شدند. میلاد با لبخند گفت: “سلام، ما دنبال یه پتوی سبک و باکیفیت میگردیم. پتوی فعلیمون خیلی سنگینه و گرمه، دیگه مناسب این هوا نیست.”
آرام با لبخندی مهربان گفت: “سلام، اتفاقا الان بهترین زمان برای خرید پتوی سبک و خنکه. با گرم شدن هوا، استفاده از پتوهای سنگین و گرم دیگه آزاردهنده میشه. پتوهای سبک، علاوه بر اینکه خواب راحتتری رو به شما هدیه میدن، مزایای دیگهای هم دارن.”
میلاد با کنجکاوی پرسید: “چه مزایایی؟”
آرام شروع به توضیح داد: “پتوهای سبک، گردش هوا رو بهتر انجام میدن و از تعریق شبانه جلوگیری میکنن. همچنین، به دلیل وزن کمشون، فشار کمتری به بدن وارد میکنن و باعث میشن صبحها با انرژی بیشتری از خواب بیدار بشید. علاوه بر این، شستشوی اونها هم خیلی راحتتره.”
میلاد و همسرش با دقت به صحبتهای آرام گوش میدادند. توضیحات او منطقی و قانعکننده بود. میلاد گفت: “خیلی ممنون از توضیحات کاملتون. حالا میتونیم چند مدل پتو رو ببینیم؟”
آرام با اشاره به قفسههای پر از پتو گفت: “البته، بفرمایید. ما اینجا انواع پتوهای سبک و باکیفیت رو در طرحها و رنگهای متنوع داریم. میتونید هر کدوم رو که دوست دارید امتحان کنید.”
میلاد و همسرش با دقت پتوها را بررسی کردند. آنها به جنس، وزن و طرح پتوها توجه میکردند. بعد از کمی گشت و گذار، بالاخره یک پتوی سبک و نرم با رنگ ملایم نظرشان را جلب کرد.
میلاد با لبخند گفت: “فکر کنم این همون پتوییه که دنبالش بودیم. هم سبکه، هم نرمه، هم رنگش قشنگه.”
همسرش هم با تأیید گفت: “آره، منم از این پتو خوشم اومد. جنسش هم خیلی خوبه.”
آنها پتو را خریدند و با رضایت از مغازه خارج شدند. میلاد با خوشحالی گفت: “امشب بالاخره یه خواب راحت خواهم داشت.”
همسرش هم با لبخند گفت: “منم همینطور، فکر کنم این پتو بهترین خریدی بود که تا حالا انجام دادیم.”